نسبت ایمان با یقین و شک - صدای وحی


ساعت 10:21 صبح چهارشنبه 84/12/3

هر چند ایمان منحصر به انسان نیست، اما بحث متمرکز در "ایمان انسان" است. انسان در ایمان آوردن به دنبال دستیابی به چیزی است که ندارد. ایمان به اموری تعلق می گیرد که به نظر مؤمن از نوعی حقانیت و اعتبار فی الجمله برخوردار است. متعلق ایمان دینی، عینی و واقعی، متعالی و قدسی، ماورای حواس انسانی یا دارای منشاء ماورایی، زنده، آگاه و قادر به رفع نیاز انسان است. ایمان دینی از ویژگیهای زیر برخوردار است:

1. فعل است نه انفعال2. فعلی قلبی است نه زمانی 3. قابل امر و دعوت پذیر است 4. فعلی اختیاری است 5. زور بردار نیست (اصولا بدون آزادی و اختیار حاصل نمی شود) 6. تنها در ظرف اختیار پذیرفتنی است یعنی در دنیا قبل از رؤیت عذاب الهی و پیش از سکرات موت 7. دارای مراتب و قابل افزایش و کاهش است 8. زوال پذیر است 9. آزمون پذیر است (آزمایشگر خداوند است)  10. کتمان پذیر و پنهان کردنی است 11. تحول آفرین است      12. قدرت زا است 13. ایمان دینی امری با فضیلت، محبوب و فطری محسوب می شود 14. ایمان دینی "بویژه مراتب عالی آن"  به اخبات (نرمی و تواضع)، و جل (ترس توأم با تواضع) و خشوع (فروتنی و خضوع) می انجامد 15. ایمان دینی آرامش بخش است 16. ایمان بدون اطمینان هم حاصل می شود، اما مراتب عالی ایمان دینی اطمینان بخش است. 17. ایمان با یقین نه تلازم دارد، نه تمانع، اما عالی ترین مراحل ایمان ملازم با یقین است.

یقین از سنخ معرفت است. انسان بعد از گذر از ظن و گمان و در نوردیدن "احتمال راجح" به مقام اطمینان می رسد، یقین بالاترین مرحله علم است، علمی فراتر از اطمینان علمی که شک و شبهه به هیچوجه در آن رسوخ نمی کند. انسانی که به مقام یقین صعود کرده حتی خطورات قلبی منافی یقین هم او را آزار نمی دهد.

یقین علمی تمام و مطابق با واقع و ثابت و زوال ناپذیر است. واضح است که چنین درجه علمی بسیار ارجمند و نیز بسیار نادر الوجود است،‌ و افراد اندکی در هر زمان توفیق دستیابی به چنین مرحله ای را می یابند. یعنی مرتبه "علم الیقین" مرتبه ای که با برهان امری را تصدیق کند. اما اگر با چشم دل و بصیرت باطنی امری را مشاهده کرد، به "عین الیقین" دست یافته است و اگر بالاتر از آن، به حق واصل شد و با آن متحد شد، این "حق الیقین" است. مراتب عین الیقین و حق الیقین خارج از بحث ماست. بحث در "علم الیقین" متمرکز است.

(تکاثر /7-5) نه چنین است، اگر به دانش یقینی بدانید، حتماً جهنم را می بینید، سپس حتماً آنرا با چشم یقین خواهید دید.

آنکه به علم یقینی دست یافته باشد در همین جهان، جهنم را می بینید، جهنم را با "عین الیقین" مشاهده می کند. پس به یقین رسیدن در دنیا میسر است و آنکه موقن (صاحب یقین) می شود، بسیاری حقایق را مشاهده می کند که دیگران از آن غافلند پس از مرگ پرده های غفلت کنار می رود و همگان چه بخواهند و چه نخواهند حقیقت را خواهند دید و به آن یقین خواهند یافت اما چنین یقینی فضیلتی ندارد بحث در یقین در دنیاست، جایی که غفلت میسر است. لذا با مرگ یقین عمومی آغاز می شود، حتی می توان به این اعتبار از مرگ به یقین تعبیر کرد:

(مدثر /47) ما روز جزا را تکذیب می کردیم تا اینکه یقین (مرگ) ما را در رسید.

کافران روز قیامت را باور نمی کنند، آنان سراسر زندگیشان بر این باور می مانند تا می میرند و به سرای دیگر می روند، آنگاه واقعیت را در می یابند و آنچه را در دنیا تکذیب کرده بودند مشاهده می کنند. اما چه سود؟

(انعام /75) و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم  می نمایانیم تا از اصحاب یقین گردد.

ابراهیم خلیل الله علیه السلام که روزی با رؤیت کیفیت احیاء مردگان می خواست به اطمینان برسد، به مرتبه ای می رسد که اهلیت مشاهده باطن عالم را پیدا می کند و با کمک خداوند به مقام موقنین دست می یابد. بیشک چنین مقامی ملازم عالی ترین مراتب ایمان است. ابراهیم ابتدا ایمان آورد، سپس با رؤیت کیفیت احیاء مردگان به اطمینان دست یافت و آنگاه با مشاهده جان جهان به یقین رسید. بنابراین تأمل در این آیه نشان می دهد:

اولاً: یقین و ایمان هیچ تمانعی با هم ندارند، چرا که ابراهیم در آن هنگام که مؤمنی مطمئن است، صاحب یقین نیز شده است، یعنی ایمان و یقین با هم قابل جمعند. اینگونه نیست که چون یقین آمد، ایمان می رود، آری در چنین مرتبه ای نور ایمان در برابر پرتو یقین همانند جلوه ماه در برابر خورشید است. ثانیاً: یقین توأم با ایمان بالاتر از ایمان بدون یقین است. ابراهیم علیه السلام پس از ایمان و اطمینان به یقین رسید.

از شک گذرا نباید هراسید، بلکه باید به تقویت ایمان و رفع آن شک و حل آن شبهه اقدام کرد. نباید گذاشت این شکهای گذرا در خانه دلهایمان جاخوش کنند و کم کم شک متراکم و مستقر شوند. شک مستقر حوزه ایمان است. شک معبر خوبی است اما مسکن خوبی نیست. باید از شک عبور کرد تا به آستان یقین رسید.

کوشش کنیم در مراحل ابتدایی ایمان نسبت به آنچه تردید می کنیم یا دلشوره پیدا می کنیم سؤال کنیم. از پرسیدن نترسیم. با سؤال از ایمانمان مراقبت کنیم.

اگر چه شکاکیت و شک مستقر با ایمان با ناسازگار است، اما انتقاد با ایمان منافاتی ندارد. انتقاد رد کردن و ابطال نمودن نیست. تحلیل و مقایسه و بررسی و ارزیابی است. ایمان، (از جمله ایمان دینی) نقدپذیر است. نقد به ایمان جلا و تازگی می بخشد و از رخوت و سستی آن جلوگیری می کند. مؤمنی که ایمان خود را از کوره ارزیابی و نقد اندیشه ها و گرایشهای بدیل و متناقض گذرانده باشد، از ایمان قوی تر و مستحکم تری برخوردار شده است. نه تنها نباید از انتقاد و نقد عملی هراسید بلکه باید از آن استقبال کرد و ایمان خود را در معرض انتقاد منتقدان قرار داد. حیات فرهنگی جامعه به میزان انتقاد و گردش آزادانه آن بستگی دارد. ایمان دینی به منتقدان خود به دید توطئه گر و مخرب نمی نگرد بلکه از نکته سنجی های آنان برای تقویت و ارتقای مرتبه خود سود می جوید مواجهه با مؤمنانی که متعلقات ایمانشان با ما متفاوت است و یا دیدگاه متفاوتی با ما در ماهیت ایمان دارند، به نقاط قوّت و ضعف ایمان دینی در درون ما یاری می رساند. این مواجه در مهاجرت های جغرافیای و فرهنگی تشدید می شود.

جامعه دینی اگر چه از نقد و انتقاد بشدت استقبال می کند، اما به مسئله پاسداری و مراقبت از ایمان دینی آحاد خود نیز سخت عنایت دارد. لذا با پاسخگویی منصفانه به پرسشها و پذیرش انتقادات به حق ایمانهای راسخ تر و مقتدرتر را باعث می شود. حال آنکه دیندارانی که برای حفظ ایمان خود انتقاد را بر نمی تابند در نخستین مواجه مؤمنان با اشکالات وارده به تزلزل یا زوال ایمان دچار می شوند.

 


¤ نویسنده: مهدی آذرنگین

یاران الهی::نظرات( )

صدای وحی، صدای وحی، ایمان

صفحه نخست
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
آشنایی با مدیر وبلاگ:::مهدی
 RSS 

:: بازدید امروز ::
7

:: کل بازدیدها ::
54572

::فهرست::آرشیو ::

امید به خدا و زندگی
هدایت الهی
انفاق برای خدا
بهار 1385
زمستان 1384

:: لینک به وبلاگ ::

نسبت ایمان با یقین و شک - صدای وحی

:: اوقات شرعی ::

:: یاران الهی::




.: شهر عشق :.
عکس
سر چشمه
بوی یاس سپید
خاک خسته

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موضوعات وبلاگ ::

:: موسیقی ::